دنیای ما

ای انسان! تو سازنده ی تاریخ،آینده،قیامت، بهشت و جهنم هستی.

دنیای ما

ای انسان! تو سازنده ی تاریخ،آینده،قیامت، بهشت و جهنم هستی.

دنیای ما

بسمه تعالی
می خواهیم با هم رشد کنیم. بیایید به هم کمک کنیم بهتر شویم و تابعیت بیشتری از عقل و عشق داشته باشیم تا هوس هایمان.

دیدگاه و نظراتتان را در میان بگذارید.

لطفا به سایر وبلاگ هایمان سر بزنید:
- دنیای ما (http://donyayema.blog.ir)
- برای زندگی ( http://donyayema2.blog.ir )
- علم و اندیشه (http://donyayema3.blog.ir )
- در خدمت انسان (http://mehre8.blog.ir )





آخرین نظرات

۸ مطلب با موضوع «تشکیلات اسلامی و کار تیمی» ثبت شده است

                                      


 کار تیمی ؛ روند چیست؟

اگر نحوه ی انجام کار در سازمان را بررسی کنید از تار مو تا یک باغ وحش- می بینید که انجام کار یک روند است.

  روند شامل مراحلی است که داده های ورودی به داده های خروجی تبدیل می شوند.

علاوه بر مراحل، چیز دیگری که در روند وجود دارد این است که موفقیت هر مرحله به کامل شدن مراحل قبل بستگی دارد.

 افرادی که مسئول مرحله ی 1 و 2 هستند به بازخورد افراد مسئول مرحله ی 3 نیاز دارند تا بدانند آیا آن ها چیزی را که خواسته اند دریافت نموده اند تا بتوانند کار خود را به طور مناسب انجام دهند.

مسئولین مرحله ی 1 و 2 فرض می کنند مسئول مرحله ی 3 کار را درست انجام می دهد. در غیر این صورت کار آن ها هدفی نخواهند داشت.

 اشتباه در هر جایی از روند بر برنامه ی افراد تأثیر می گذارد.

 

👈 ادامه دارد




با «س» صحبت کردم که آقای «أ» گزینه ی مناسبی برای تصدی مسئولیت مجموعه هست. شاید یک روز هم نگذشته بود که «ص» زنگ زد که «آقای لطفی من نمی تونم کار کنم». انگار پتک سنگینی بود که به سرم زدند. رفتم دیدمش. کلی آسمان ریسمان بافت؛ درس، علاقه و... . برای هر کدام دلیل آوردم. گفتم «س» هم بهتر است با او صحبت کند. رفتم که راحت باشند. بعدا «س» گفت:«مهدی از خیر پسره بگذر. این به خاطر مدرکش توی طرح عمار شرکت کرده بود و به خاطر رودربایستی با تو تا حالا همراهی می کرده». خب، تمام شده بود. با خودم فکر کردم مگر تا حالا چه کاری کرده بود؟ بعد طرح عمار تا این زمان، تقریبا از نظر کاری، کانون نیمه تعطیل بود.  بازم خوب شد زود گفت. آدم کوته فکری بود. به خاطر یک طرح 4 واحدی خودش رو بدهکار بیت المال کرد و چیزخاصی یاد نگرفت. خدا همه ی ما را هدایت کند.

 


خاطره ای از یک عزیز:

زمانی در کانون علم و پژوهش بسیج دانشجویی با کمک «ناصر زنگنه» (مسئول طرح)، طرح بینش مطهر را با یاری آقای هاشمی گلپایگانی شروع کردیم.جمعیت برادران حدود 60 یا 80 نفر می شد. خواهران هم جداگانه شروع کردند.

چند سال بعد خواستیم دوباره این طرح را در جای دیگری  شروع کنیم. این بار از سه طرف این طرح پیشنهاد شد. "عده ای از خانم ها"،"مؤسسه ی ن.ک"، و  "ما".

از جمله ی مشکلاتمان، هزینه ی رفت و آمد اساتید طرح بود. وقتی بنده مذاکره را با مجموعه ی بینش مطهر شروع کردم. در کمال بزرگواری به طور تام و تمام قول همکاری دادند. قرار شد در خصوص کیفیت برگزاری دوره و حضور اساتید مذاکرات ادامه یابد.

خانم ها اصرار کردند که حتما استاد باید از مجموعه ی بینش مطهر بیاید. پس جلسه ای در "مؤسسه ی ن.ک" با حضور نماینده ی بینش مطهر ترتیب دادند. اما


بنام خداوند بخشنده مهربان

پیامبر یا هر رهبر مسئولی چون آگاهی دارد و مسئولیت الهی دارد و انسان است، پیروان او نمی‌توانند ادعا کنند اگر ما هم مثل پیامبر بودیم همین‌گونه بودیم، هرگز!

مردم نیز به تمام و کمال چون پیامبرند، پیامبر به وظایف خود عمل کرد، پس بر ایشان است که بدون بهانه و عذر به وظایف خویش عمل کنند.

قرآن کریم در جاهای متعدد می‌کوشد که بر بشر بودن پیامبران تأکید کند.

قرآن در جاهای متعددی پیامبر را ملامت و او را تأدیب و توبیخ می‌کند و به او تذکر می‌دهد و نصیحتش می‌کند و پیامبر(ص) نیز همۀ این عتاب‌ها و توبیخ‌ها و این تربیت‌ها را برای مردم بیان می‌کند تا تأکیدی باشد بر انسان بودن او.

مشاهده ی سخنرانی

دقت کنید: از گزینه ی subtitle language گزینه ی "فارسی" را انتخاب کنید.


هر نفسى که مى ‏کشید، هر قدمى که برمى‏ دارید، و هر لحظه‏ اى که از عمر شما مى ‏گذرد، اصلاح مشکلتر گردیده ممکن است ظلمت و تباهى بیشتر شود. هر چه سن بالا رود، این امور منافى با سعادت انسان زیادتر شده قدرت کمتر مى ‏گردد؛ پس، به پیرى که رسیدید دیگر مشکل است موفق به تهذیب و کسب فضیلت و تقوى شوید؛ نمى ‏توانید توبه کنید؛ زیرا توبه با لفظ اتوب إلى اللّه تحقق نمى ‏یابد؛ بلکه ندامت و عزم بر ترک لازم است


من این را به شما بگویم - با تجربه ‏اى که بنده از اول انقلاب تا حالا دارم - که غالبِ دسته ‏بندی هاى سیاسىِ کشور ما از این قبیل بود که متأسفانه بعد به دسته ‏بندی هاى عمیق‏تر هم منتهى شد. در آن سالهاى ریاست جمهورىِ بنده، دو گروه در کشور بودند: چپ و راست. یک عده ‏اى مى‏ گفتند چپ، یک عده مى‏ گفتند راست. بنده یک بحث تحلیلىِ مفصلى کردم - سالهاى 62، 63 بود؛ حالا دقیقاً یادم نیست - و ثابت کردم که این اختلافات مثل اختلافات قبائل قدیمى عرب است. یک قبیله با یک قبیله ‏ى دیگر بد بود؛ منشأش نه یک مبناى اقتصادى بود و نه یک مبناى اعتقادى.


 

     ولایت بر زیر مجموعه:

1.      روزی در جلسه ی شورای مرکزی «گ» نشسته بودیم. آقای «ک» برای سخنرانی آمده بود. او گفت:« ببینید. آقای «ص»  که مسئول شماست، در اینجا بر من [که در درجه ی بالاتری هستم] ولایت دارد. یعنی هر چی گفت همان باید بشود. بی هماهنگی ایشون  کاری صورت نمی گیره.»[1] پس از اتمام صحبت های این بنده ی خدا هیچ کس حرفی نزد.

2.      روزی در جلسه مسئولین رده بالای کانون «گ» در کنار «ن» نشسته بودم و دو تن از خواهران حضور داشتند. یکی از ایشان که نماینده ی کل خواهران خوانده می شد، خطاب به «گ» گفت: «آقای «گ»! ظاهرا ولایت پذیری خواهران در حال کاهش است». دلم کمی سوخت. این قدر رو نداشتند بگویند آقای برادر، از دستت ناراحتیم!؟