دنیای ما

ای انسان! تو سازنده ی تاریخ،آینده،قیامت، بهشت و جهنم هستی.

دنیای ما

ای انسان! تو سازنده ی تاریخ،آینده،قیامت، بهشت و جهنم هستی.

دنیای ما

بسمه تعالی
می خواهیم با هم رشد کنیم. بیایید به هم کمک کنیم بهتر شویم و تابعیت بیشتری از عقل و عشق داشته باشیم تا هوس هایمان.

دیدگاه و نظراتتان را در میان بگذارید.

لطفا به سایر وبلاگ هایمان سر بزنید:
- دنیای ما (http://donyayema.blog.ir)
- برای زندگی ( http://donyayema2.blog.ir )
- علم و اندیشه (http://donyayema3.blog.ir )
- در خدمت انسان (http://mehre8.blog.ir )





آخرین نظرات

۶ مطلب با موضوع «اخوت اسلامی» ثبت شده است



 

نقل کرده‌اند که عرب بیابانگردی - که از تمدن و شهرنشینی و آداب معاشرت و اخلاق معمولی زندگی چیزی نمیدانست - با همان خشونت صحراگردی خود، به مدینه آمد و خدمت پیامبر رسید. آن حضرت، در میان اصحاب خود - حالا یا در مسجد و یا در گذرگاهی - بودند. او، از ایشان چیزی خواست که پیامبر هم به او کمکی کردند و مثلاً پول و غذا و لباسی به او دادند. بعد که این را به او بخشیدند، به او گفتند: حالا خوب شد؟ من به تو نیکی کردم؟ راضی هستی؟ آن مرد، به‌خاطر همان خشونت صحراگردی خود و صراحت و بیتعارفییی هم که این‌گونه افراد دارند، به‌خاطر آن که ظاهراً این محبتها کمش بوده است، گفت: نه، هیچ کاری انجام ندادی و هیچ محبتی نکردی و اصلاً این چیزی نبود که تو به من دادی!

 

طبعاً این‌گونه برخورد خشن نسبت به پیامبر، در دل اصحاب یک چیز ناخوشایند سنگینی بود. همه عصبانی شدند. چند نفری که اطراف پیامبر بودند، خواستند با عصبانیت و خشم، به این عرب چیزی بگویند و عکس‌العملی نشان بدهند؛


آقای بهشتی یک روحانی بسیار شاداب ، پرتلاش ، منظم و در عین حال نظیف و بسیار دقیق و منظم بودند و برای وقت خود حساب جدی قائل بودند . گاهی دیده می شد در تقویم خود می نوشتند ملاقات با فلانی در یکشنبه ساعت 4 بعد از ظهر شش ماه بعد و این وعده را در وقت مقرر آن انجام می دادند .

اگر حادثه ای در برنامه ایشان پیدا می شد قبلاً افراد را مطلع می کردند چون به قرارهای خودشان بسیار مقید بودند . من و برادر شهیدم که در فاجعه حزب با ایشان به شهادت رسید درس فلسفه ما از آثار شهید صدر را ماهی یک بار در خدمت ایشان مباحثه داشتیم و اشکالات ما را برطرف می کردند یک روز که در منزلشان درس بود وسط درس فرزندشان آمد و گفت آقای مطهری دم درآمده و با شما کار دارند . ایشان خیلی جدی به فرزندشان گفتند به ایشان عرض کنید من الان کار دارم اگر مطلبی دارند به شما بگویند من بعد از درس با ایشان تماس خواهم گرفت فرزند ایشان رفت و برگشت و گفت آقای مطهری می گویند خود پدرتان بیایند تا به ایشان بگویم . ایشان هم از ما عذرخواهی کردند و گفتند ناگزیر هستم خودم بروم و بلند شدند و رفتند . وقتی برگشتند دیدیم چهره ایشان از ناراحتی سرخ شده است


من این را به شما بگویم - با تجربه ‏اى که بنده از اول انقلاب تا حالا دارم - که غالبِ دسته ‏بندی هاى سیاسىِ کشور ما از این قبیل بود که متأسفانه بعد به دسته ‏بندی هاى عمیق‏تر هم منتهى شد. در آن سالهاى ریاست جمهورىِ بنده، دو گروه در کشور بودند: چپ و راست. یک عده ‏اى مى‏ گفتند چپ، یک عده مى‏ گفتند راست. بنده یک بحث تحلیلىِ مفصلى کردم - سالهاى 62، 63 بود؛ حالا دقیقاً یادم نیست - و ثابت کردم که این اختلافات مثل اختلافات قبائل قدیمى عرب است. یک قبیله با یک قبیله ‏ى دیگر بد بود؛ منشأش نه یک مبناى اقتصادى بود و نه یک مبناى اعتقادى.


یکی از کارهایی که پیامبر شاید در همان ماه های اول ورود به مدینه انجام دادند، ایجاد عقد اخوت بین مسلمان ها بود؛ یعنی مسلمان ها را با هم برادر کردند. این که می گوییم با هم برادر هستیم، در اسلام یک تعارف نیست؛ یعنی حقیقتا مسلمین نسبت به یکدیگر، دارای حق برادری هستند و نسبت به هم، مدیون یکدیگر هستند و باید نسبت به هم، حقوق متقابلی را عمل کنند. پیامبر، این را عملی کرد.

او، مسلمان ها را  دو به دو با هم برابر کرد و طبقات و خانواده های اینها و اشرافیگری اشراف مدینه و قریش را رعایت نکرد. غلام سیاهی را با یک شخص بزرگ، و آزاد شده ای را با یک آقازاده ی معروف بنی هاشمی یا قریش برادر کرد.  به هر حال این برادری ابعاد مختلفی داشت که یکی از مهمترین ابعاد آن، همین بود که مسلمان ها نسبت به هم احساس برادری بکنند.

منبع: اخلاق باید محمّدی باشد: گوشه هایی از سیره ی نبوی در بیان رهبر انقلاب/ سید علی موسوی/ تهران/ میراث اهل قلم/ چ دوازده/ بهار 1391/ ص 22


در مرکز اسلامی هامبورگ ، برای ورود خانم ها، تنها داشتن روسری کافی بود. به علاوه دکتر برای حفظ وحدت میان شیعه و سنی