دنیای ما

ای انسان! تو سازنده ی تاریخ،آینده،قیامت، بهشت و جهنم هستی.

دنیای ما

ای انسان! تو سازنده ی تاریخ،آینده،قیامت، بهشت و جهنم هستی.

دنیای ما

بسمه تعالی
می خواهیم با هم رشد کنیم. بیایید به هم کمک کنیم بهتر شویم و تابعیت بیشتری از عقل و عشق داشته باشیم تا هوس هایمان.

دیدگاه و نظراتتان را در میان بگذارید.

لطفا به سایر وبلاگ هایمان سر بزنید:
- دنیای ما (http://donyayema.blog.ir)
- برای زندگی ( http://donyayema2.blog.ir )
- علم و اندیشه (http://donyayema3.blog.ir )
- در خدمت انسان (http://mehre8.blog.ir )





آخرین نظرات

۴ مطلب با موضوع «شهید مطهری» ثبت شده است

 

 

پس از اظهارات رئیس جمهور و واکنش برخی علما به نظرم رسید این متن میتونه کمک کنه که تفاوت نظریه ی امام خمینی (ره) و سایر آقایان بهتر مشخص بشه. و ما به فهم درست تری در خصوص نظریه ی جمهوری اسلامی و ولایت مطلقه ی فقیه برسیم.

لطفا مطالعه کنید و نظراتتون رو با بنده ی حقیر در میون بذارید.

بنده در این متن در صدد رد یا تأیید سخن رئیس جمهور نیستم. در صدد تبیین درست مسئله هستم.

با تشکر

 

 

-        توفیقاتمان زیاد بود توی این سفر. الحمد لله. یکیش این که در خدمت یکی از شریفترین بندگان خدا بودیم. تا کاروان یک جا توقف داشت، ایشان سجاده اش پهن بود. مرتب عبادت، مرتب نماز ... کاش خدا حج ما را هم به برکت وجود او قبول کند.

جعفربن محمد (ع) پرسید:

-        این کسی که می گویید، کارهایش را کی می کرد؟ کی به حیوانش می رسید؟

مرد دوباره نفسی چاق کرد:

-        ایشان مشغول تسبیحات و نوافل خودش بود؛ افتخار انجام کارهایش هم با ما بود.

-        خوب پس شما همه تان به او برتری داشته اید!


آقای بهشتی یک روحانی بسیار شاداب ، پرتلاش ، منظم و در عین حال نظیف و بسیار دقیق و منظم بودند و برای وقت خود حساب جدی قائل بودند . گاهی دیده می شد در تقویم خود می نوشتند ملاقات با فلانی در یکشنبه ساعت 4 بعد از ظهر شش ماه بعد و این وعده را در وقت مقرر آن انجام می دادند .

اگر حادثه ای در برنامه ایشان پیدا می شد قبلاً افراد را مطلع می کردند چون به قرارهای خودشان بسیار مقید بودند . من و برادر شهیدم که در فاجعه حزب با ایشان به شهادت رسید درس فلسفه ما از آثار شهید صدر را ماهی یک بار در خدمت ایشان مباحثه داشتیم و اشکالات ما را برطرف می کردند یک روز که در منزلشان درس بود وسط درس فرزندشان آمد و گفت آقای مطهری دم درآمده و با شما کار دارند . ایشان خیلی جدی به فرزندشان گفتند به ایشان عرض کنید من الان کار دارم اگر مطلبی دارند به شما بگویند من بعد از درس با ایشان تماس خواهم گرفت فرزند ایشان رفت و برگشت و گفت آقای مطهری می گویند خود پدرتان بیایند تا به ایشان بگویم . ایشان هم از ما عذرخواهی کردند و گفتند ناگزیر هستم خودم بروم و بلند شدند و رفتند . وقتی برگشتند دیدیم چهره ایشان از ناراحتی سرخ شده است


من این را به شما بگویم - با تجربه ‏اى که بنده از اول انقلاب تا حالا دارم - که غالبِ دسته ‏بندی هاى سیاسىِ کشور ما از این قبیل بود که متأسفانه بعد به دسته ‏بندی هاى عمیق‏تر هم منتهى شد. در آن سالهاى ریاست جمهورىِ بنده، دو گروه در کشور بودند: چپ و راست. یک عده ‏اى مى‏ گفتند چپ، یک عده مى‏ گفتند راست. بنده یک بحث تحلیلىِ مفصلى کردم - سالهاى 62، 63 بود؛ حالا دقیقاً یادم نیست - و ثابت کردم که این اختلافات مثل اختلافات قبائل قدیمى عرب است. یک قبیله با یک قبیله ‏ى دیگر بد بود؛ منشأش نه یک مبناى اقتصادى بود و نه یک مبناى اعتقادى.