دنیای ما

ای انسان! تو سازنده ی تاریخ،آینده،قیامت، بهشت و جهنم هستی.

دنیای ما

ای انسان! تو سازنده ی تاریخ،آینده،قیامت، بهشت و جهنم هستی.

دنیای ما

بسمه تعالی
می خواهیم با هم رشد کنیم. بیایید به هم کمک کنیم بهتر شویم و تابعیت بیشتری از عقل و عشق داشته باشیم تا هوس هایمان.

دیدگاه و نظراتتان را در میان بگذارید.

لطفا به سایر وبلاگ هایمان سر بزنید:
- دنیای ما (http://donyayema.blog.ir)
- برای زندگی ( http://donyayema2.blog.ir )
- علم و اندیشه (http://donyayema3.blog.ir )
- در خدمت انسان (http://mehre8.blog.ir )





آخرین نظرات


 

یک روز دفترم نشسته بودم. آقای رجایی، فشاری که روی شانه من داد دیدم ای داد بیداد، ما همین الان باید دعوا کنیم. نگاه کردم رنگش مثل گچ پریده است. چی شده؟ گفت: تو نمی‌دانی چه کار کردی؟ گوشی از من امام کشید که در عمرم کسی این‌جور با من برخورد نکرده بود.

_ چی گفت امام؟ سر چی؟ خدایا چه خلافی کرده‌ایم؟ ما تمام دلمان با امام، تمام دلمان با انقلاب، چی شده؟

گفت ... راجع به آن اطلاعیه جواب  میتران.

گفتم: آقا به میتران می‌گفتی که این را بد ترجمه کرده‌اند؛ ما "مرکز سقر" نوشتیم.

گفت: اصلاً دعوا این نبوده است که، من هم فکر می‌کردم همین است. امام به من گفت: "یک کسی به تو گفته است تبریک عرض می‌کنم، تو به عنوان یک مسلمان باید بگویی متشکرم. اصلاً رئیس‌جمهور هم هیچ، تو چه جوری می‌زنی تو دهان رئیس‌جمهور یک مملکت؟ چرا؟ ادبمان کجا رفته است؟"

گفت: هر چی من فکر کردم دیدم خب امام راست می‌گوید.

گفتم: هیچ هم امام راست نمی‌گوید. چی چی راست می‌گوید؟ امام خودش می‌گوید مرگ بر آمریکا. خودش مقابل، آن‌جوری. ملت زیر سایه امام این‌جوری بگویند مرگ بر فرانسه... حتماً باید پیش امام بروی.

بالاخره در اولین ملاقات... آمد. این‌دفعه دیگر خوشحال.

 گفتم: چی  شد؟

 گفت: خدا ما را فدایی امام بکند؛ ما اصلاً باید خودمان را با امام میزان بکنیم. من رفتم به او گفتم: آقا! مشاور فضول ما این‌جوری می‌گوید.

گفت: هم مشاور فضول تو درست می‌گوید، هم تو درست می‌گویی. اما کار شما غلط است... من یک آخوند هستم، اینجا نشسته‌ام حرف می‌زنم. چه کاره هستم من؟ من تو عالم اسلام برای مسلمان‌ها باید حرف بزنم، حرفی‌زنم. تو پست سیاسی قبول کردی، تو رئیس‌جمهور مملکتی؛ رئیس‌جمهور باید به حرف سیاسی عمل کند. در عرف سیاسی جواب می‌شنوی، اما حق توهین که نداری... اگر کسی به تو گفت تبریک عرض می‌کنم _هر کس بوده باشد _ تو باید بگویی متشکرم. تمام. دوستت است اضافه می‌کنی براش، تعریف می‌کنی؛ نیست، متشکرم آقا.

دیدیم راست می‌گوید. علوم سیاسی را ما خوانده‌ایم، این بنده خدا تا قم بوده است در خانه‌اش بود. تا تبعید بوده باز در خانه‌اش بوده. حداکثر راهش این بوده که رفته مثلاً نجف، مرقد حضرت علی "ع" دعا خوانده است یا شاید این را هم در قم بوده به جهت ازدحام مردم باید یک نیمه‌شب می‌رفته است. آن‌وقت این‌جور دنیا را با عرف و نزاکت دیپلماسی آن می‌شناسد که منِ علوم سیاسی خوانده نمی‌شناسم.

گفتم: آقا به حضرت عباس دست‌ها بالا. تسلیم... ولی بعدها خیلی در نوشته‌های من تأثیر گذاشت. یعنی هر چه که می‌نوشتم، نگاه می‌کردم برای این کلمه امام کی می‌زند در گوش ما!

 

خاطرات کیومرث صابری  /  (چاپ اول، تهران: مؤسسه چاپ و نشر عروج، ۱۳۸۶) / صفحات ۲۷ تا ۲۹.

@Ab_o_Atash

به نقل از: https://telegram.me/morzaeri

 

نظرات  (۱)

جالب بود تا حالا ندیده و نشنیده بودم این داستانو ...
پاسخ:
منم تازگادیدم. اولین بار اصلا فکر کردم خالی بندیه.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی