من این را به شما بگویم - با تجربه اى که بنده از اول انقلاب تا حالا دارم - که غالبِ دسته بندی هاى سیاسىِ کشور ما از این قبیل بود که متأسفانه بعد به دسته بندی هاى عمیقتر هم منتهى شد. در آن سالهاى ریاست جمهورىِ بنده، دو گروه در کشور بودند: چپ و راست. یک عده اى مى گفتند چپ، یک عده مى گفتند راست. بنده یک بحث تحلیلىِ مفصلى کردم - سالهاى 62، 63 بود؛ حالا دقیقاً یادم نیست - و ثابت کردم که این اختلافات مثل اختلافات قبائل قدیمى عرب است. یک قبیله با یک قبیله ى دیگر بد بود؛ منشأش نه یک مبناى اقتصادى بود و نه یک مبناى اعتقادى. فرض کنید یک وقتى اسب این قبیله در مرتع یکى از افراد آن قبیله چریده، او هم مثلاً گفته بالاى چشمت ابروست؛ این هم یک جوابى داده و احیاناً خونى هم بینشان ریخته شده یا نشده، اما این دو تا قبیله دیگر تا ابد باید با هم دشمن باشند! بنده ثابت کردم که اختلافات آن روزِ چپ و راست در کشور ما از این قبیل است؛ و بود. اختلافات عاطفى و اخلاقى به دستهبندیهاى سیاسى تبدیل شده بود. البته امروز آنطور نیست. امروز یک عده عمیقاً با نظام جمهورى اسلامى مخالفند؛ حالا با زبانها و شعارهاى گوناگون و تحت پرچمهاى مختلف با اصل نظام مخالفند. مخالفت هم نه به خاطر اینکه یک جایگزین بهترى براى آن دارند. با همان شعارهایى که جمهورى اسلامى به خاطر مبارزه با آنها به وجود آمد، مى خواهند با جمهورى اسلامى مخالفت کنند. جمهورى اسلامى براساس نفى سلطه ى غرب و امریکا سرکار آمد؛ اما اینها طرفدار سلطه ى غربند. جمهورى اسلامى براى گسترش دین و معنویت و مفاهیم اسلامى سرکار آمد؛ در حالى که اینها اصلاً مخالف گسترش این مفاهیمند. جمهورى اسلامى شعار خودش را وحدت دین و سیاست قرارداد؛ در حالى که اینها اصلا دشمنِ وحدت دین و سیاستند. بعضیها اینطورىاند؛ حالا کمند، زیادند، چه کسانىاند و چه هستند، اینها را کار نداریم، لکن باز در بین همین مجموعههایى که همفکرند و هم جهتند، انسان مىبیند یک اختلافاتى هست که باز از قبیل همان اختلافات قبیلهاى سابق است.
راه مقابله با این بى تحملى چیست؟ این، تحقیق نظرى مى خواهد؛ به قول شماها کار تئوریک بکنید و بعد هم این را عملیاتى کنید. این مى شود پیشرفت. بخشى از پیشرفت اینهاست و از این قبیل است.
حرف ما این است: یک؛ با تحول نباید سینه به سینه شد. دو؛ از تحول باید استقبال کرد. سه؛ نه فقط با تحول نباید دشمنى کرد، که باید از آن استقبال کرد. چهار؛ تحول را باید مدیریت کرد؛ در تحول، دگرگونىِ به سمت پیشرفت و تعالى را باید در نظر گرفت. تحولى که موجب پسرفت بشود، تحول بدى است. پنج؛ تحول را با آنارشیسم و ساختارشکنى و هرج و مرج نباید اشتباه گرفت. و بالاخره پایه ى تحول را بایستى غیر از آن چیزى که امروز معیارهاى پیشرفت در دنیا محسوب مى شود - که اغلبش را شمردیم - دانست؛ و معیارهاى ویژه ى جمهورى اسلامى و حرف نوِ اسلام در زمینه هاى اخلاق، معنویت، معرفت الهى، انسان دوستى و ارتباطات و عواطف بشرى را در نظر گرفت و اینها را هم بایستى جزو معیارهاى پیشرفت دانست. و کسى هم که متصدى این کارهاست، عبارتند از مجموعه ى نخبگانِ دانشگاه و حوزه. شما جوانها و آنهایى که آمادگى دارید، وارد این میدان شوید. منتها منتظر من و امثال من نمانید. ماها حداقل پنجاه سال اختلاف سنى با شما داریم؛ شما جوانید؛ مرکز نیرو و نشاط هستید؛ کار مالِ شماست؛ همچنان که آینده مال شماست. بنابراین منتظر نمانید، خودتان اقدام کنید؛ اساتیدتان اقدام کنند. مسئولان کشور هم البته آگاه و متوجه باشند. منتها توجه داشته باشید که اگر شما هم دنبال این کارها هستید، باید مدیریت کنید. همان شاخصها را مراقبت کنید. مثل میدان مین است؛ دو طرف، میدان مین است. از آن خط سالم و صحیح حرکت کنید.
منبع: بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاههای استان سمنان؛ تحول؛ تعریف خوب ، تعریف بد(18 آبان 1385)؛ به نقل از درسنامه ی ودیعه ی الهی؛کانون دانشجویی رهپویان غدیر
با سلام و عرض ادب
محیط جالبی با موضاعات زیبا و دغدغه های خوبی را فراهم نموده اید.
امیدوارم که موفق باشید.
با تشکر فروان